محل تبلیغات شما

قتیل العبرات



در جهت تبیین چرایی سن تکلیف در دختران، اشاره به مطالب پنج گانه ذیل ضرورت دارد.

مطلب اول: ماهیت تکالیف الهی؛ حق یا تکلیف؟!

در نگره اسلام، تکالیف الهی بایدها و نبایدهایی هستند که برای رسیدن به سعادت و کمال انسان ضرورت دارد. از این رو بیشتر از آن که تکلیف باشد، حق مسلمی است که برای رسیدن به هدف، اام پیدا کرده است.

نماز خواندن، روزه گرفتن و . حق انسان برای رسیدن به کمال و سعادت الهی است. انسان برای زنده ماندن باید غذا بخورد، خوردن غذا ظلم در مورد انسان نیست بلکه حقی است که او را به کمال دنیوی (زنده ماندن) می‌رساند. اگر چه اام و از جنس تکلیف است ولی در صورتی که نتایج آن مد نظر قرار گیرد شیرین و گوارا است.

حال اگر کودک کم شعوری، توانایی درک و فهم مصلحت‌های غذا خوردن را نداند و به وسیله پدر و مادر اام به غذا شود، نمی‌توان گفت که پدر و مادر در حق او ظلم کرده‌اند، بلکه تکلیف و اام کردن کودک به وسیله پدر و مادر عین رحمت و مهربانی آنهاست.

بسیاری از انسان‌ها، در فهم تاثیر واجبات و ترک محرمات، برای رسیدن به کمال دنیوی و اخروی، مانند این کودک فکر می‌کنند. چون که از ظاهر این تکالیف فقط اام و اجبار را  می‌فهمند و توهم ظالمانه بودن آن را می‌نمایند ولی اگر این کودک به فهم و درک لازم از مناسبات تکالیف شرعی و نتایج متعالی آن که سعادت انسان در دنیا و آخرت است، برسد به این قضاوت کودکانه خود خواهد خندید.

مطلب دوم: حقوق و تکالیف تابع استعدادها

کودک دو ساله را از انواع غذا ها بهره‌مند می‌کنند ولی کودک دو سه ماه را فقط شیر می‌دهند، این امر دلیل بر ظلم به کودک دو ساله نیست. بلکه قابلیت‌های جسمی این کودک بیشتر شده است و زمینه پذیرش غذاهای مادی بیشتری را برای رشد و کمال جسمی دارا می‌شود.

در جنبه معنوی نیز، نماز و روزه و واجبات الهی، غذای روحی بشر است، اینکه دختر در سن 9 سالگی استعداد و قابلیت روحی و روانی برای دریافت غذای روح را پیدا می‌کند، نشان‌دهنده کمال و فضیلت بیشتر اوست نه ظلم به او.

خداوند حکیم، دختر را شش سال زودتر از پسر مکلّف می‌کند و به حضور می‌پذیرد و این یک توفیق و لطف الهی برای ن است.

این امر نشانه آن است که زن در این سن برای دریافت فضایل و کمالات، شایستگی و استعداد بیشتری از مرد دارد. دختر در سنّ 9 سالگی آماده برقراری پیوند با خداوند است و خداوند او را به عنوان یک انسان شایسته به حضور می‌پذیرد. تقدّم زن در تشرّف به تکلیف، نشانه آمادگی بیشتر او برای دریافت سریع فضیلت‌های انسانی است و این معنی، مسئولیت والدین و مربیان را در تربیت دختران سنگین‌تر می‌کند.

مطلب سوم: تلازم تکلیف و حق و تقدم حقوق

قال امیرالمومنین علی علیه‌السلام: فالحق اجمل الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف، لا یجری لاحد الا جری علیه، و لا یجری علی احد الا جری له؛ امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: حق در میدان سخن گفتن، زیباست اما پای عمل که می‌رسد و بایستی با انصاف برخورد کرد بسیار سخت است. هیچ کس را حقی نیست مگر اینکه تکلیفی دارد و هیچ کس را تکلیفی نیست مگر اینکه حقی برای او محقق است». (نهج البلاغه، خطبه 216)

باید توجه داشته باشیم، حق و تکلیف دو روی سکه هستند. هر جا تکلیفی هست، حتما ملازم و مناسب با آن حقی نیز هست و هر جا حقی هست، حتما تکلیفی هم هست.

سن تکلیف در حقیقت، سن رسیدن به حقوق انسانی است. یعنی همان گونه که انسان‌های بالغ دارای حقوقی هستند که جامعه باید آن را به رسمیت بشناسد، دختری هم که به بلوغ رسیده است، دارای همان حقوق خواهد بود. حق تملک بر اموال، حق ازدواج، حق داشتن بسیاری از مناصب و حقوق دیگر.

روایاتی که در مورد سن تکلیف دختران اشاره کردیم، دقیقا به همین حقیقت اشاره کرده و در برخی تصریح شده است کتبت لها الحسنة وکتبت علیها السیئة»؛ یعنی سن تکلیف سنی است که اولا نیکی‌ها و حسنات و ثانیا بدی‌ها و سیئات به پای شخص نوشته می‌شود. بنابراین سن تکلیف بیش از اینکه ناظر به تکالیف باشد ناظر به حقوق انسانی زن است که به ناچار ملازم تکالیفی نیز هست.

مثلا دختری که 9 سال او تمام است از نظر احکام دینی شهادتش مسموع است پشت سر او می‌توان نماز خواند - براساس فتوا به جواز اقتدای زن به زن - استقلال اقتصادی و حق تصرف در مال خود را دارا است و . در حالی که این امور در پسران چند سال متاخرتر است. بنابراین باید دختران بدانند که هر چند از نظر سنی کوچک‌تر از پسران می‌باشند ولی از نظر شخصیت بزرگترند.

ظلم در صورتی محقق می‌شود که برای کسی تکلیفی در نظر گرفته شود ولی حق مناسب و معادل آن برای او در نظر گرفته نشود. خداوند متعال در قاعده‌ای کلی خطاب به بانوان می‌فرماید: لهن مثل الذی علیهن بالمعروف؛ یعنی برای ن همانند آن چه تکلیف دارند، حقوقی است». (بقره : 228)

مطلب چهارم: سن تکلیف تابع حقایق تکوینی و فیزیولوژیک

بلوغ و تکلیف دختران پیش از آن که مسائله‌ای تشریعی و اعتباری باشد حقیقتی تکوینی و فیزیولوژیک است.

صاحب جواهر در این زمینه می‌فرماید: بلوغ، مانند عبادات، امری شرعی نیست بلکه پدیده‌ای طبیعی است که باید از راه لغت و عرف آن را شناخت.». (جواهر الکلام/ج26 ص5)

روانشناسان در این زمینه گفته‌اند: نقطه زمانی پیدایش غریزه جنسی را در کودک، شروع بلوغ می‌گویند. این دوره منشاء تغییرات زیادی در وجود شخص است.» (ویلیام النسون وایت، روانشناسی بلوغ، ترجمه فضل الله و .، تهران، انتشارات حسام)

اینکه در برخی روایات، خشن شدن موهای اطراف آلت تناسلی یا ترشح غدد جنسی را از نشانه‌های بلوغ می‌داند، مویدی بر این مطلب است که بلوغ امری تکوینی، فیزیولوژیک و پسیکولوژیک است. به عبارت دیگر ساختار وجودی دختران بگونه‌ای است که پیش از پسران به مراحلی از رشد و کمال جسمی (فیزیولوژیک ) و روحی و روانی (پسیکولوژیک) می‌رسند.

پزشکان اگر چه بر عوامل مختلف هورمونی، ترشح غدد جنسی، رشد موهای خشن. و دلالت آن بر بلوغ دختران صحه می‌گذارند ولی سن دقیقی را بر این امر مشخص نکرده‌اند.

نظریات مشهور بین پزشکان در سن بین هشت تا سیزده سالگی مردد است. برخی دانشمندان علم پزشکی دوره بلوغ را به پنج مرحله تقسیم کرده‌اند که به‌ مراحل پنج‌گانه تانر» معروف است.

در این طبقه‌‌بندی، مرحله اول بلوغ دختران، تقریبا بین هشت تا یازده سالگی است.

طبق گزارش برخی پزشکان، سن بلوغ بین دختران متفاوت است، متوسط این سن بین یازده تا سیزده سالگی است و وراثت در سن بلوغ دختران نقش دارد.

در نظریه دیگری آمده است: معمولا سن بلوغ دختران در ده سالگی شروع می‌‌شود و تا سن سیزده‌ سالگی که همراه با تغییرات جسمی است، ادامه دارد. گاهی ممکن است‌ بلوغ قبل از هشت سالگی شروع شود که به بلوغ زودرس معروف است، یا ممکن است بلوغ تا بعد از سن چهارده سالگی به تأخیر بیفتد که بلوغ‌ دیرهنگام نامیده می‌‌شود.

از مجموع آراء پزشکی درباره بلوغ این نکات به دست می‌‌آید:

1. پزشکان اتفاق نظر دارند که روییدن موهای اطراف شرمگاهی یا زیر بغل یا روییدن ریش در پسران و یا حاملگی و حیض شدن در دختران و ن کاشف از بلوغ است و بلوغ قبل از این علائم آغاز شده است.

2. سن بلوغ در دختران و پسران، بسته به این که از چه زمانی هورمون‌‌های‌ نگی و مردانگی شروع به ترشح می‌‌کند متفاوت است. همین طور بلوغ در مناطق گرمسیری با مناطق سردسیری متفاوت است، رسیدن به بلوغ در مناطق‌ گرمسیر زودتر از مناطق سردسیر است.

3. بلوغ در ن زودتر از مردان اتفاق می‌‌افتد. (مراجعه کنید به: مقاله: اهلیت حقوقی، شناسایی سن بلوغ و تأثیر آن در تکلیف ؛ حسن الجواهری، مترجم محمد رضا کدخدایی؛ مجله فقه اهل بیت علیهم السلام، شماره 60  صفحه 71)

بر این اساس به نظر می‌رسد نظریه شرع مقدس در رابطه با سن بلوغ، از نظر یافته‌های علمی و تجربی نیز قابل تایید است.

مطلب پنجم: تناسب حقوق و تکالیف

باید توجه داشت که احکام شرعی همگی، متناسب با توانایی‌ها و قابلیت‌های انسان وضع گردیده است. بدون شک همه تکالیف شرعى منوط به قدرت مکلفند و قدرت اقسامى دارد؛ از جمله قدرت عقلى و جسمى. همان گونه که اشاره کردیم، نتیجه تحقیقات کارشناسان نشان مى‏‌دهد که بلوغ عقلى و حتى جسمى در دختران زودتر از پسران است (هر چند ضعف‌هایى هم ممکن است داشته باشد) و همین بلوغ عقلى قدرت تکلیف پذیرى را در او پیش از پسران تقویت مى‏کند و خداوند نیز با توجه به همین خصوصیت او را زودتر مکلف نموده است. ضمنا با توجه به نکته فوق روشن مى‏شود که اگر مثلا کسى بر اثر ناتوانى جسمى قادر به انجام تکلیفى؛ مانند روزه گرفتن نباشد آن تکلیف از او موقتا ساقط است و براى آن راه حل‏‌هایى در شریعت مقدس اسلامى پیش بینى شده است.

حسن ختام این مقال، ذکر روایتی بسیار زیبا در نقش تکلیف برای رسیدن به سعادت و کمال است؛

خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید: مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ؛ بنده من با هیچ چیزی به من نزدیک نمی‌شود که در نزد من بهتر، دوست داشتنی‌تر و محبوب‌تر از تکالیف (انجام واجبات و ترک محرمات) باشد.

هیچ چیز به اندازه واجبات نزد خداوند محبوب نیست. انسان در سیر به سوی خدای متعال، باید همان گونه که خدای متعال بیان فرموده حرکت کند. تقرب به خدا یعنی نزدیک شدن به مقام کمال و سعادت، چیزی که هدف خلقت همه انسان‌هاست و این مهم به وسیله انجام تکالیف الهی محقق می‌شود. وجود قابلیت‌های انسانی با رسیدن به مرز بلوغ، و به تبع آن تشریع سن تکلیف، در حقیقت زمینه ساز رسیدن به اهداف متعالی خلقت است نه ظلم و سختی انداختن بندگان.


خدا را تجلاّی دیگر مبارک
نشاط و سرور پیمبر مبارک

تبّسم به لب‌های حیدر مبارک
به افلاک توحید، محور مبارک

به سادات میلاد مادر مبارک
به قرآن بگویید کوثر مبارک

گل باغ عصمت فدا‌ها خوش آمد
جمال خدا روح طا‌ها خوش آمد

پیمبر بود محو خورشید رویش
خدیجه شده مات حسن نکویش

درود خدا باد بر خُلق و خویش
نیاز آورد صد چو رضوان بسویش

ملک راست ذکر و دعا گفتگویش
محمّد، محمّد، ببوسش ببویش

که آیات نور است نقش جمالش
کمال است مبهوت فضل و کمالش

گل است و رباید دل از باغبانش
مه است و شرف داده بر آسمانش

سلام خدا باد بر جسم و جانش
محمّد بود زائر آستانش

خداوند را وحی ثانی بیانش
زمین غرق نور آمد از دودمانش

وجودش سراپا بهشت محمّد
بهشت محمّد سرشت محمّد

به گردون بگویید این محور تو ست
به حوّا بگویید این سرور تو ست

به آدم بگویید این مادر تو ست
به حیدر بگویید این همسر تو ست

به احمد بگویید این دختر تو ست
به قرآن بگویید این کوثر تو ست

به فردوس گویید افتد به پایش
به جبریل گویید گوید ثنایش

امامت گل سرخی از دامن او
ولایت بهاریست از گلشن او

نبوّت در آیینه‌ی روشن او
شفاعت شمیمی ز پیراهن او

علی دوستی همچو جان در تن او
بهشت سماواتیان مدفن او

گرفته حیات از دمش تا قیامت
نبوّت، رسالت، ولایت، امامت

فلک گشته بر گرد بیت گلینش
ملک سجده برده به خاک زمینش

گرفته ز. دم روح روح الامینش
خداوند را دست در آستینش

نبی عاشق طلعت نازنینش
علی زنده از خندۀ دلنشینش

خدا مدح فرموده در هل اتایش
پدر بار‌ها گفته جانم فدایش
 
خدا برد معراج، پیغمبرش را
به او داد نیکوترین گوهرش را

نه نیکوترین گوهرش کوثرش را
نه کوثر که صدّیقه‌ی اطهرش را

نه صدّیقه‌ی اطهرش مظهرش را
نه مظهر که آیینه‌ی منظرش را
 
سلام خدا بر جمال و جلالش
که مولا علی گشته محو کمالش
 
بسته شعر ویژه ولادت حضرت زهرا (س)



تو فاطمه‌ای جلوه‌ی انوار الهی

تو فاطمه‌ای بی بدل و لا یتناهی

تو قبله و دل‌ها همه تا کوی تو راهی

عالم شده با نور تو روشن، به نگاهی

زهرایی و دنیا شده در کار تو مبهوت

دنیا نه فقط، عرش، سما، عالم لاهوت

از درک بشر منزلت توست فراتر

تفسیر کند قدر تو را سوره‌ی کوثر

تو فاطمه‌ای روح و دل و جان پیمبر

بسته ست به جانِ تو، همه هستی حیدر

جان تو شده بسته به جان علی آری

در یاری او از همگان افضلی آری

حالا شده این شهر عزاخانه ی مولا

آتش زده نمرود به کاشانه‌ی مولا

در شعله شدی آه تو پروانه ی مولا‌
 
ای وای از این حال غریبانه ی مولا

جان تو و جان علی آرام نداری

پهلوت شکسته، ولی آرام نداری

مانع شده‌ای یک تنه از بُردن حیدر

تو در وسط کوچه شدی جوشن حیدر

کی گشت جدا دست تو از دامن حیدر؟

حیران شده از غیرت تو دشمن حیدر

پس دید که با تو نبرَد راه به جایی

وقتی که تو این گونه به سوی علی آیی

بستند کمر آن همه بر کشتنت این بار

در کوچه چهل تن همه آماده‌ی پیکار

طوفان بلا بود و تو دلخسته و بی یار

شد غرق به خون از غم تو دیده‌ی مسمار

گفتند که با کشتن تو کار تمام است

گفتی که نه این مرحله آغاز قیام است

با قامت خم دست به دیوار گرفتی

ناگه مدد از حیدر کرار گرفتی

در دست که سر رشته ی پیکار گرفتی

آرامش از آن خصم ستمکار گرفتی

در سینه ی تو آه جگر سوز، علی گفت:

چشمان پر از خون تو آن روز علی گفت:

برپای نمودی وسط کوچه قیامت

جان دادی و جان، ولی ات ماند سلامت‌
 
ای خون تو احیاگر اسلام و امامت

آخر به سرانجام رسد اشک مدامت

یک جمعه سحر منتقمت می‌رسد از راه

بر پرچم او نقش "علیً، ولی الله"
 
بسته شعر ویژه ولادت حضرت زهرا (س) 



شب تاریک کنار تو به سر می‌آید

نام زهرا به تو بانو چقدر می‌آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده

خار هم پیش شما گل به نظر می‌آید

و نبوت به دو تا معجزه آوردن نیست

از کنیزان تو هم معجزه بر می‌آید

به کسی دم نزد، اما پدرت می‌دانست

وحی از گوشۀ چشمان تو در می‌آید

پای یک خط تعالیم تو بانو والله

عمر صد مرجع تقلید به سر می‌آید

مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین

چه بلایی به سر اهل هنر می‌آید

مانده ام لحظۀ پیچیدن عطر تو به شهر

ملک الموت پیِ چند نفر می‌آید
 
بسته شعر ویژه ولادت حضرت زهرا (س)



هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی

در تو خدا تجلّیِ هر روزه می‌کند
آیینۀ تمام نمای خدا تویی

میلاد تو تولد توحید و روشنی است‌
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی

چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده‌ای
تا چشم کار می‌کند‌ای آشنا! تویی

نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمه‌ی فقاهت آلِ عبا تویی

غیر از علی نبود کسی هم‌طراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی

تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی ست در دل آیینه، یا تویی؟

شوق شریفِ رابطه‌های حریم وحی
روح الامینِ روشن غارِ حرا تویی

ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود
مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی

زمزم ظهورِ زمزمه‌های زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی

بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیرالنّسا تویی

شوق تلاوت تو، شفا می‌دهد مرا‌
ای کوثرِ کثیر! حدیث کسا تویی

آن منجی بزرگ که در هر سحر به او‌
می‌گفت: مادرم به تضرع: بیا، تویی
 
بسته شعر ویژه ولادت حضرت زهرا (س)

زهی کوی کسی کز خون بود آب خیابانش

ز. سر‌های عزیزان چیده گلدان گرد میدانش

به خورشید قیامت می‌شود منجر به هر جلوه

تشرف‌های آئینه به صحن شبنمستانش

به زیل نام او جز حاشیه متنی نمی‌جوشد

که دارد منشئاتش شأن فرعیت به عنوانش

چنان وقت کرم از شش جهت بر تاخت می‌آید

که از پیراهن خود نیز رد گردد به طوفانش

کدامین نعره از سجاده حیدر را مدد فرمود:

که می‌پوشد نعم یا سیدی شمشیر عریانش

زکاتی داشت خونم گیج تحویلش شدم

دیدم که حتی میرود عید سعید فطر، قربانش

دچار رنگ تیغ جلوه اش هم بهت مقبول است

شهید آید به م هر جان بازد به بهتانش

زهی بانوی جعفر پاسبان حمزه دربانی

که صد چشمی نگه دار است اورا مرد مردانش

زکوران نیز در ستر تجلی گشته او پنهان

که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش

اگر میلش به اطعام تجلی می‌کشد حیف است

سر ما شاعران را خود نسازد آب گردانش

گناهانم فدای عصمت محضی چنین یا رب

که یوسف می‌شود با دیدن او گرگ کنعانش

چنان معصوم بگذشته است از همسایه اش کز

شوق به کارت می‌برد مریم هنوز از چشم جیرانش

اگر از ناز عزت پشت پلکی می‌کند نازک

همان کیفیت لطف است افتاده به مژگانش

به جمع پنج تن از چهار سو در هشت چشم آید

علی موسی الرضا پیدا شدا از آئینه بندانش

به قم به چادرش افتاده جمعی ی گویان

گروهی حضرت معصومه گویان در خراسانش

چنین شأنی که من میبینم از حیث أحد کامل

ندارم شک که در خلوت پرستیدست شیطانش

حدیث کامل لولاک شرح کاملی دارد

چو لولای در جنت بچرخد تحت فرمانش

به شأن خویش دارد إلتجی از فرط آگاهی

اگر دستی بگیرد در خرامیدن به دامانش

عبور از شام ظلمانی است شرط مردن روشن

کلید برق هستی مانده در آنسوی دارانش

جلالت مرحمی از نوع دیگر دارد‌ای غافل

همان شمشیر بیرون می‌زند آخر ز. درمانش

به دربار زنی کز غیر خود رو در حجاب آرد

نظر دارد به الله الصمد نقاش ایوانش

به شهر قم به چشمم از دهانی شادباش امد

کدامین پسته خندیدست به بادام سوهانش

به امکان کسی دلداده ام کز شدت اعجاز

جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش

مگو گستاخ شیون بوده این نو شاعرالکن

به قدر وسع خود کرده است معنی تازه کتمانش
 
بسته شعر ویژه ولادت حضرت زهرا (س)



عیسی رستمی افین متولد سال ۱۳۴۷ دهستان افین، بخش زهان شهرستان زیرکوه بود که از سال ۱۳۶۱ برای ادامه تحصیل وارد دبیرستان دکتر علی شریعتی شهر قاین شد.

رستمی در حالی که تنها ۱۶ سال داشت در سال ۱۳۶۳ با توجه به ادامه جنگ تحمیلی و ادای دین عازم جبهه‌های نبرد شد و به مدت ۶ ماه در این سنگر مقدس خدمت کرد.

عیسی رستمی‌ افین هنرمند موسیقی مقامی خراسان جنوبی درگذشت

 

وی در سال ۱۳۶۷ موفق به اخذ دیپلم تجربی شد و بعد از اتمام دوره سربازی ازدواج کرد و برای کار و امرارمعاش وارد کارخانه سیمان قاین شد و بعد از مدتی به استخدام رسمی این کارخانه درآمد.

 

وی به سبب علاقه به موسیقی محلی از دوران نوجوانی آواز محلی را دنبال می‌کرد و از سال ۱۳۷۸ به صورت تجربی دوتار نوازی را آغاز کرد سپس در سال ۱۳۸۲ از محضر استاد عزیز تنها و استاد ذوالفقار عسکریان  بهره برد.

 

عیسی رستمی، مسئول گروه موسیقی مقامی سرآهنگ شهرستان قاینات بود که سال‌های متمادی با انجمن موسیقی قاین و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قاینات در اجرای کنسرت‌های موسیقی، جشنواره‌های موسیقی مقامی در شهرستان و استان به عنوان نوازنده و داور همکاری داشت.

 

این هنرمند با اخلاق از سال ۱۳۸۵ با صدا و سیمای خراسان جنوبی نیز همکاری داشت که آثار ارزشمندی از دوتار و آواز ایشان در آرشیو مرکز صدا و سیمای خاوران  موجود است

آخرین جستجو ها

حامی طبیعت فروشگاه ایرانیها دبیرستان غیر انتفاعی دکتر هشترودی گرگان نماز اوج بندگی اختراعات منصور حضرتی پژوهش سرای دانش آموزی رازی ناحیه یک سنندج وبلاگ فنی مهندسی اصفهان زیبا فقط الله-بنام تنهاحقیقت هستی-خدای قادربی همتا Cheap Buffalo Bills Jerseys Wholesale Price رسانه کوهسرخ